خدایا
آرزو میکنم که چیزی رو آرزو کنم که تو و بنده های صالحت آرزو می کنین.
خدایا
بازم یه شب جمعه ی دیگه اومد...
اللهم اذقنا حلاوت مغفرتک
خدایاشیرینی بخشش ومحبتت را به ما بچشان...
مادر مهربون ما
چه خوبه که میبینیمون ، هر چند مزارتم نتونیم ببینیم...
و تو نگاه مرا می کشی به سمت بهار
به سمت و سوی غزل های سرخ پوش انار
به عطر و بوی نفس های بوته بوته یاس
که شانه شانه نشستند روی هر دیوار
شاعر:خانم شویکلو
دست گلچین هیچ پروایی نداشت
داغ گل را بر دل بلبل گذاشت
شعله می پیچید بر گرد بهار
خون دل می خورد تیغ ذوالفقار
یک طرف گلبرگ اما بی سپر
یک طرف دیوار بود و میخ در
میخ بود و سینه ای لبریز درد
میخ بود و غربت یک راد مرد
میخ یاد صحبت جبریل بود
شاهد هر رخصت جبریل بود
قلب آهن را محبت نرم کرد
میخ از چشمان زینب شرم کرد
شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ کم کم از خجالت سرخ شد
سینه ای میدید لبریز بهشت
میخ بود و دست شوم سرنوشت
گفت با در رحم کن سویش مرو
غنچه دارد سوی پهلویش مرو
حمله طوفان سوی دود شمع کرد
هر چه قدرت داشت دشمن جمع کرد
روز رنگ تیره ی شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت
پای لیلی چشم مجنون می گریست
میخ بر سر می زد و خون می گریست
ابر با رنگ کبودی گریه کرد
جای مردم یک یهودی گریه کرد
جوی خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود و دود بود و دود بود... .
عشق از من و نگاه تو تشکیل میشود
گاهی تمام من به تو تبدیل میشود
ای عابر بزرگ که با گامهای تو
از انتظار پنجره تجلیل میشود
تا کی سکوت وخلوت این کوچه های شهر
بر زخمهای حنجره تحمیل میشود
آیا دوباره مثل همان سالهای پیش
امسال هم بدون تو تحویل میشود
بی شک به پاس ناز غزلهای چشم تو
بازار وزن وقافیه تعطیل میشود
یک سین کم گذاشته ام روی سفره ام
این سفره با سلام تو تکمیل میشود
شاعر: سید امیر حسین میرحسینی
آجرک الله یا صاحب الزمان
شهادت مظلومانه و جانسوز امام حسن عسکری (ع) را به عاشقان آن حضرت تسلیت عرض میکنم.
حسنی باشید.
شهادت مظلومانه ی امام رضا را به همه ی شما دوستان تسلیت عرض می کنم.
از آن زمان که شمشیر بر فرق شیر خدا فرود آمد و زهر در جان فرزند زهرا نشست و سر ثارالله به مهمانی نیزه ها رفت، اسلام جاودانه شد.
در کلام فرصت تغییر بود و در نوشته رخصت تحریف.
آسمان محراب را حتی انکار می شد کرد تا آن زمان که شق القمر خونین ماه ، فلق را جاودانه نساخت.
کلام را مجال تغییر بود اما نجره ی خون آلود را هرگز.
و نوشته را رخصت تحریف اما لوح زمرد و محفوظ در تشت نشسته را هرگز...
و او آنگاه که رنگ قدسی سبز را بر می گزید جگر تفتیده ی خود را در انحنای شکوهمند تاریخ می دید.
او- چنان که پدر- مظلوم زیست اگر نه مظلوم تر از برادر ،همسنگ او.
برادر-سلام الله علیه- را دشمن خارجی خواند اما دوست « مذل المومنین » خطابش نکرد. گریز از دنیا و قدرت برادر بر همه از روز آشکارتر بود.برادر را کسی با تهمت « انک تدری الخلاقه» نیالود.
دشمن برادر جانی و خونخوار بود و دشمن او سیاست مدار و مکار.
برادر خدنگ از روبرو خورد و او خنجر از پشت. وهزار خنجر از پشت.
برادر مجال یافت که جنگ را به بیرون خانه کشاند و او در خانه مجبور به ستیز شد.
حماسه ی عاشقانه ی برادر آنچنان آشکار و هویدا بود که پس از اندی و برای همیشه سرلوحه ی حماسه های عالم قرار گرفت . اما حماسه ی عارفانه و حلیمانه ی او آنچنان پر رمز و راز و پیچیده بود که قرنها در ابهامی ناشی از انکار و جهالت محفوف ماند.
آری و حسن سلام الله علیه تجلی حلم علی بود به تمامه.
و اگر برای علی هیچ نبود جز خنجر کلام آن اعرابی بر جگر سوخته ی خطبه ی شقیقه ی او مظلومیت او بسنده بود« فوالله ما اسفت علی کلام قط کاسفی علی هذه الکلام ».
و خنجر زهر آلود معاویه در آن زمان که حسن (ع) به معرفی خویش و دفاع از حقانیت خویش ایستاده بود و او از خرما پرسید بر جگر سوخته ی حسن کمتر شانه گذاشت؟!
و او با همان حلم پدر گونه معاویه را پاسخ نگفت؟
یاران کدام رهبری با مقتدای خود چنان کردند که یاران حسن-سلام الله علیه-با او؟
عمق کدام زخم خنجر دوستانه ای روی دشمن را سپید کرده است؟
حضرت-سلام الله علیه – سوگند میخورد و فریاد میکشد که « ولله ان معاویه خیر لی من مولاه » .
خیانت یاران دست رذالت معاویه را از پشت بسته است. روی سیاه معاویه را سپید کرده است. من از دشمن آنقدر که از دوست ضربه ندیده ام.
عجبا! با اینان به جنگ دشمن باید رفت؟
او چاره ای ندارد جز اینکه بذر انقلاب را در زمینی تازه بیفشاند و چه فرق می کند که او ثمره بگیرد درو کند یا برادرش حسین؟ او باید بنیاد ستیز با باطل را بر زمینی استوار بنا کند،اگر معاویه مجالش ندهد برادرش حسین مجال را خواهد یافت و راهش را ادامه خواهد داد.
آری او باید پایه گذار قیامی دیگر باشد حتی اگر خون دل یک عمر زندگی توام با حلم او در تشت بریزد.
از ان زمان که شمشیر بر فرق شیر خدا فرود آمد؛ و زهر در جان فرزند زهرا نشست و سر ثارالله به مهمانی نیزه ها رفت؛ اسلام جاودانه شد...
بر گرفته از کتاب« خدا کند تو بیایی» از آقای سید مهدی شجاعی
رحلت پیامبر اعظم (ص) و شهادت کریم اهل بیت (س) تسلیت باد.