سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر یک از شما آینه برادرش است . اگر رنجی را در او ببیند، دورش می سازد. [امام علی علیه السلام]
دل نوشته های چهارم شخص مجهول
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» امام حسن(ع) حماسه ی حلم

 از آن زمان که شمشیر بر فرق شیر خدا فرود آمد و زهر در جان فرزند زهرا نشست و سر ثارالله به مهمانی نیزه ها رفت، اسلام جاودانه شد.
در کلام فرصت تغییر بود و در نوشته رخصت تحریف.
آسمان محراب را حتی انکار می شد کرد تا آن زمان که شق القمر خونین ماه ، فلق را جاودانه نساخت.
کلام را مجال تغییر بود اما نجره ی خون آلود را هرگز.
و نوشته را رخصت تحریف اما لوح زمرد و محفوظ در تشت نشسته را هرگز...
و او آنگاه که رنگ قدسی سبز را بر می گزید جگر تفتیده ی خود را در انحنای شکوهمند تاریخ می دید.
او- چنان که پدر- مظلوم زیست اگر نه مظلوم تر از برادر ،همسنگ او.
برادر-سلام الله علیه- را دشمن خارجی خواند اما دوست « مذل المومنین » خطابش نکرد. گریز از دنیا و قدرت برادر بر همه از روز آشکارتر بود.برادر را کسی با تهمت « انک تدری الخلاقه» نیالود.
دشمن برادر جانی و خونخوار بود و دشمن او سیاست مدار و مکار.
برادر خدنگ از روبرو خورد و او خنجر از پشت. وهزار خنجر از پشت.
برادر مجال یافت که جنگ را به بیرون خانه کشاند و او در خانه مجبور به ستیز شد.
حماسه ی عاشقانه ی برادر آنچنان آشکار و هویدا بود که پس از اندی و برای همیشه سرلوحه ی حماسه های عالم قرار گرفت . اما حماسه ی عارفانه و حلیمانه ی او آنچنان پر رمز و راز و پیچیده بود که قرنها در ابهامی ناشی از انکار و جهالت محفوف ماند.
آری و حسن سلام الله علیه تجلی حلم علی بود به تمامه.
و اگر برای علی هیچ نبود جز خنجر کلام آن اعرابی بر جگر سوخته ی خطبه ی شقیقه ی او مظلومیت او بسنده بود« فوالله ما اسفت علی کلام قط کاسفی علی هذه الکلام ».
و خنجر زهر آلود معاویه در آن زمان که حسن (ع) به معرفی خویش و دفاع از حقانیت خویش ایستاده بود و او از خرما پرسید بر جگر سوخته ی حسن کمتر شانه گذاشت؟!
و او با همان حلم پدر گونه معاویه را پاسخ نگفت؟
یاران کدام رهبری با مقتدای خود چنان کردند که یاران حسن-سلام الله علیه-با او؟
عمق کدام زخم خنجر دوستانه ای روی دشمن را سپید کرده است؟
حضرت-سلام الله علیه – سوگند میخورد و فریاد میکشد که « ولله ان معاویه خیر لی من مولاه » .
خیانت یاران دست رذالت معاویه را از پشت بسته است. روی سیاه معاویه را سپید کرده است. من از دشمن آنقدر که از دوست ضربه ندیده ام.
عجبا! با اینان به جنگ دشمن باید رفت؟
او چاره ای ندارد جز اینکه بذر انقلاب را در زمینی تازه بیفشاند و چه فرق می کند که او ثمره بگیرد درو کند یا برادرش حسین؟ او باید بنیاد ستیز با باطل را بر زمینی استوار بنا کند،اگر معاویه مجالش ندهد برادرش حسین مجال را خواهد یافت و راهش را ادامه خواهد داد.
آری او باید پایه گذار قیامی دیگر باشد حتی اگر خون دل یک عمر زندگی توام با حلم او در تشت بریزد.
از ان زمان که شمشیر بر فرق شیر خدا فرود آمد؛ و زهر در جان فرزند زهرا نشست و سر ثارالله به مهمانی نیزه ها رفت؛ اسلام جاودانه شد...

                                                                               بر گرفته از کتاب« خدا کند تو بیایی» از آقای سید مهدی شجاعی

رحلت پیامبر اعظم (ص) و شهادت کریم اهل بیت (س) تسلیت باد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( جمعه 86/12/17 :: ساعت 10:31 صبح )

»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انقطاع یا انقضاء؟
رشته های سرد اشک
برای باران
صلی الله علیک یا اباعبدالله
خوبیام و بدیام...
یک و یک
مراد...
مسلخ عشق
گنجینه َآسمانی
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست...
تو که آخر گره رو وا می کنی...
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 20
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 56022
» درباره من

دل نوشته های چهارم شخص مجهول
مدیر وبلاگ : چهارم شخص مجهول[52]
نویسندگان وبلاگ :
دریادل[2]


» فهرست موضوعی یادداشت ها
دوستی . گنجینه آسمانی .
» آرشیو مطالب
عاشقانه ها
مناجات های دکتر چمران
حرف دل
مناسبتها
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
زینب

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان






» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب