پیش می تازم
دنیا بیاید و تماشا کند
بگذار همه ی ستارگان،همه ی سنگ ها،همه ی درختان،همه ی خانه ها شاهد باشند
آسمان شاهد باش که در زیر سقف بلند تو
یک تنه با انبوهی کبیر از تانک ها و زره پوش ها و سربازان کفر روبرو شدم
لحظه ای تردید به دل راه ندادم
ذره ای از فعالیت شدید دست بر نداشتم
مثل ماهی در حال سرخ شدن از نقطه ای به نقطه ی دیگر می غلطیدم
و رگبار گلوله در اطراف من می بارید
و من نیز به چهار طرف تیر اندازی می کردم
و سربازان کفر را بر خاک می ریختم
ای زمین تو شاهدی که خون از بدنم جاری بود
و با خاک های پاک تو گلی گلگون به وجود آورده بود
و من ابا نداشتم که تا آخرین قطره ی خون خود را تسلیم کنم
احساس میکردم عاشوراست و در حضور حسین می جنگم
و او چابکی و زبر دستی مرا تحسین می کند
و از قربانی شدن در بارگاه عشق آگاهی دارد
او میداند که چقدر به او عاشقم و چگونه حاضرم در راهش جان ببازم
شهید دکتر مصطفی چمران