مدتها بود از اینکه رفتم دانشگاه و دارم درسی رو میخونم که با روحیاتم سازگاری خیلی کمی داره،پشیمون بودم؛ احساس میکردم تو این سه سال و خرده ای زمان چیز خاصی از رشته مدیریت و یا کلا خود علم یا هنر مدیریت دستگیرم نشده و فقط دارم وقت تلف می کنم. البته متاسفانه یا خوشبختانه از بین همه ی درسا بخش هزینه ی فرصتشو خوب یاد گرفته م ...
اما این روزا بعد از دادن اون همه امتحان بعضا نسبتا سخت و اکثرا سخت دارم به این فکر میکنم که چقدر یه تنفس هر چند کوتاه بعد از امتحانای پشت سرهم و سخت خوبه...
خدایا...
خیلی خسته و دل گرفته و درب و داغونم...
بقیه حرفامو تو سکوت گوش بده...