سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بسیار یاد مرگ کند، خداوند دوستش خواهد داشت . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
دل نوشته های چهارم شخص مجهول
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» تموم شد...

سلام
آخیش!بالاخره تموم شد.چقدر انتظار این روزارو کشیدم.دیگه روزای آخر امتحانا با سختی درس میخوندم.هرچند نتیجه ی امتحانام خیلی رضایت بخش نخواهد بود و با اینکه میدونم به همین زود یا دوباره شروع میشه بازم خوشحالم.
کلی هم برنامه ریزی دارم. مینویسم تا آخر تابستون ببینم چیکارا کردم:
اول از همه میخوام برای چندمین بار کتاب زن در آیینه ی جلال و جمال آیه الله جوادی آملی دام ظله العالی رو بخونم.بعدشم میخوام سفر به گرای 270 درجه ی آقای دهقان، کتابی که تو امتحانا هر وقت خسته میشدم به خودم وعده ی خوندنشو تو تابستون میدادم بخونم.که به اونایی که نخوندن پیشنهاد میکنم حتما بخونن چون فوق العاده س.من نمیدونم چرا به خوندن کتابهای تکراری انقدر علاقه دارم، هرچند تکرار اذیتم میکنه.مثلا همین کتاب سفر به گرای 270 درجه رو پنج یا شش بار خوندم اما بازم خیلی دوست دارم بخونمش.چون واقعا یه جاهایی از هشت سال دفاع مقدسو نشونم داد که تو هیچ کتابی ندیده بودم.کتابای آقای مستور و آقای امیرخانی و همینطور کوری ژوزه ساراماکو رو هم میخوام یه بار دیگه بخونم.
خودمو برای یه جهش بزرگ توی زبان انگلیسی هم آماده کردم؛اگه خدا بخواد میخوام عربیمو تکمیلتر کنم و یادگیری فرانسه رو هم شروع کنم.فقط دعا کنید خدا کمکم کنه... .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( شنبه 87/4/22 :: ساعت 4:8 عصر )

»» لیله الرغائب

خدایا

آرزو میکنم که چیزی رو آرزو کنم که تو و بنده های صالحت آرزو می کنین.
خدایا 
بازم یه شب جمعه ی دیگه اومد...

اللهم اذقنا حلاوت مغفرتک
خدایاشیرینی بخشش ومحبتت را به ما بچشان...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( پنج شنبه 87/4/20 :: ساعت 11:6 عصر )

»» برای مادر...

مادر مهربون ما
چه خوبه که میبینیمون ، هر چند مزارتم نتونیم ببینیم...


و تو نگاه مرا می کشی به سمت بهار

به سمت و سوی غزل های سرخ پوش انار
به عطر و بوی نفس های بوته بوته یاس
که شانه شانه نشستند روی هر دیوار

                                           شاعر:خانم شویکلو



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( چهارشنبه 87/4/5 :: ساعت 8:6 عصر )

»» سلام بر بقیع

سلام
یه اتفاق باور نکردنی دیگه...
بازم نمیدونم چه جوری به صاحب عزای دلسوخته ش تسلیت بگم.
آهااای رفیق نیمه راه که عزیز منو تو مدینه تنها گذاشتی و خودت رفتی تو خاک بقیع جا گرفتی... 
نگفتی بعد رفتنت حتی یه قبر نیست که بره برا دلش گریه کنه؟
الحق که خدا مزد خوبی بهت داد
خدا بیامرزد....مان..
حالا منم که نمیدونم با این مصیبت چه جوری میتونم درس بخونم...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( شنبه 87/4/1 :: ساعت 9:56 صبح )

»» روزگاری ست که دل چهره ی مقصود ندید

سلام
یه سال دیگه هم پیرتر شدم
امیدوارم بیست و سه سالگیم بهتر از بیست و دو سالگیم باشه... .
بیشتر از همه ممنونم از اونایی که یادشون نیست که من چقدر به مرگ نزدیک شدم.اگه عمر زندگی کوتاهه عمر مرگ اووووووووه خیلی زیاده انقدر که توش دلت برا هیشکی تنگ نشه...این امیدوار کننده ترین مسئله زندگیه.
اینم برا اونایی که میگن تا پیری هنوز یه کمی فاصله دارم:
من پیر سال و ماه نیم یار بی وفاست                وز من چو عمر میگذرد پیر ازآن شدم...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( چهارشنبه 87/3/22 :: ساعت 11:14 صبح )

»» سوز اهل آسمان آید به گوش...

دست گلچین هیچ پروایی نداشت
داغ گل را بر دل بلبل گذاشت
شعله می پیچید بر گرد بهار
خون دل می خورد تیغ ذوالفقار
یک طرف گلبرگ اما بی سپر
یک طرف دیوار بود و میخ در
میخ بود و سینه ای لبریز درد
میخ بود و غربت یک راد مرد
میخ یاد صحبت جبریل بود
شاهد هر رخصت جبریل بود
قلب آهن را محبت نرم کرد
میخ از چشمان زینب شرم کرد
شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ کم کم از خجالت سرخ شد
سینه ای میدید لبریز بهشت
میخ بود و دست شوم سرنوشت
گفت با در رحم کن سویش مرو
غنچه دارد سوی پهلویش مرو
حمله طوفان سوی دود شمع کرد
هر چه قدرت داشت دشمن جمع کرد
روز رنگ تیره ی شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت
پای لیلی چشم مجنون می گریست
میخ بر سر می زد و خون می گریست
ابر با رنگ کبودی گریه کرد
جای مردم یک یهودی گریه کرد
جوی خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود و دود بود و دود بود... .

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( پنج شنبه 87/3/16 :: ساعت 11:59 صبح )

»» التماس دعا

الهی بالحسین(ع)

بسم الله ...
امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء

شدیدا محتاج دعام.

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( شنبه 87/1/3 :: ساعت 12:33 عصر )

»» امسال هم بدون تو تحویل میشود؟

عشق از من و نگاه تو تشکیل میشود
گاهی تمام من به تو تبدیل میشود
ای عابر بزرگ که با گامهای تو
از انتظار پنجره تجلیل میشود
تا کی سکوت وخلوت این کوچه های شهر
بر زخمهای حنجره تحمیل میشود
آیا دوباره مثل همان سالهای پیش
امسال هم بدون تو تحویل میشود
بی شک به پاس ناز غزلهای  چشم تو
بازار وزن وقافیه تعطیل میشود
یک سین کم گذاشته ام روی سفره ام
این سفره با سلام تو تکمیل میشود

                                                      شاعر: سید امیر حسین میرحسینی

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( چهارشنبه 86/12/29 :: ساعت 10:3 صبح )

»» مناجاتهای شهید دکتر چمران

خدایا تو را شکر میکنم که اشک را آفریدی که عصاره ی حیات انسان است آنگاه که در آتش عشق میسوزم یا در شدت درد میگدازم یا در شوق زیبائی و ذوق عرفانی آب میشوم و سراپای وجودم روح میشود لطف میشود عشق میشود سوز میشود و عصاره ی وجودم بصورت اشک آب میشودو بعنوان زیبا ترین محصول حیات که وجهی به عشق و ذوق دارد و وجهی دیگر به غم و درد در دامان وجود فرو میچکد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( سه شنبه 86/12/28 :: ساعت 4:9 عصر )

»» هرگز نگو هرگز...

دلهامان اگر گرم باشد تاب خواهیم آورد سالهای زندگیمان را.
زمستان گذشته است؛ گلها شکفته اند
و زمان نغمه سرایی فرا رسیده است
و تو ای کبوتر من در شکاف صخره ها و پشت سنگها پنهان هستی.
بیرون بیا و بگذار صدای شیرین تو را بشنوم
زیرا اکنون دیگر زمستان به پایان رسیده است.

تورا به جای همه ی کسانیکه نشناخته ام دوست دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمیزیسته ام دوست دارم
برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گلها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم
تورا به جای همه ی کسانی که دوست نمی دارم،دوست دارم
سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوییدیم
                                                                                        پس به نام زندگی
                                                                                                              هرگز نگو هرگز...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » چهارم شخص مجهول ( دوشنبه 86/12/27 :: ساعت 10:31 صبح )

<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انقطاع یا انقضاء؟
رشته های سرد اشک
برای باران
صلی الله علیک یا اباعبدالله
خوبیام و بدیام...
یک و یک
مراد...
مسلخ عشق
گنجینه َآسمانی
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست...
تو که آخر گره رو وا می کنی...
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 15
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 56017
» درباره من

دل نوشته های چهارم شخص مجهول
مدیر وبلاگ : چهارم شخص مجهول[52]
نویسندگان وبلاگ :
دریادل[2]


» فهرست موضوعی یادداشت ها
دوستی . گنجینه آسمانی .
» آرشیو مطالب
عاشقانه ها
مناجات های دکتر چمران
حرف دل
مناسبتها
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشق آسمونی
زینب

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان






» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب